تو را دوست دارم در این باران میخواستم تو در انتهای خیابان نشسته باشی من عبور کنم سلام کنم
لبخند تو را در باران میخواستم میخواهم تمام لغاتی را که می دانم برای تو به دریا بریزم دوباره متولد شوم دنیا را ببینم رنگ کاج را ندانم نامم را فراموش کنم دوباره در آینه نگاه کنم ندانم پیراهن دارم کلمات دیروز را امروز نگویم خانه را برای تو آماده کنم برای تو یک چمدان بخرم تو معنی سفر را از من بپرسی لغات تازه را از دریا صید کنم لغات را شستشو دهم آنقدر بمیرم تا زنده شوم…
خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس …
برای همتون از خدا شادی و عاشقی رو میخوام! شادی در آخرت، عشقی به رنگ خدا
برای همتون دعا میکنم.
از همه کسانی که توی این مدت به وب ما میومدن و سر میزدن ممنونم:
علی، فاطمه خانوم، گل نرگس، سید محسن، سیده زهرا، ترنم، باران، هسیبوی عزیز و شاد! مهران، غریب تر از امیر، کوروش کبیر، مومنه ،ساتان، و جانماز آب کش عزیز که همیشه سعی میکنه منو بار حرفاش حرص بده و نمیتونه!(خودمم نمیدونم چرا توی نظرات اسمشو مینویسه :جانماز آب کش!) و...
از اسمای توی نظراتم الان این اسما فقط به نظرم رسید.ببخشید دیگه!
خب میگفتم!خیلی از همتون ممنونم.بعضیا میان اینترنت واسه وب گردی.اما من از هرکسی ی چیزی یاد گرفتم.مثلا از هسیبو یاد گرفتم شاد باشم، از منتظر حقیقی یاد گرفتم مومن واقعی باشم، از عاشق خسته یاد گرفتم عاشق واقعی باشم و...
در کل اومدم بگم از همتون ممنونم که توی وب نظر میدادید و منو با نظرای گرمتون شاد میکردید
دو تا عیدی میخوام بهتون بدم
1- گوشه چشماتونو بکشد و به عکس زیر نگاه کنید
فدای لبخندتون!
2- با توجه به اینکه من تقریبا واسه 90% افرادی که توی وبم میان، گنگ و نا شناخته ام، تصمیم گرفتم بگم هرکس یکی دوتا سوال از من بپرسه و منم راستشو توی وب خودش بهش بگم...! نظرات این پست بسته هست! توی پستای پایینی سوالتونو بپرسید