دل نوشته عباس درویشی
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



موضوعات
لینک دوستان
نویسندگان
نظر سنجی

شمابیشترکدام رادوس دارید؟

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

آوای دلتنگی






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1267
:: کل نظرات : 57

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 50
:: باردید دیروز : 79
:: بازدید هفته : 131
:: بازدید ماه : 12264
:: بازدید سال : 34021
:: بازدید کلی : 237305
تبلیغات
<-Text3->

عاشقانه93
تعداد بازدید از این مطلب: 396
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
میشود کسی را دوست داشت؟

عاشق                           عاشق تر

نبود در تار و پودش           دیدی گفت عاشقه عاشق

@@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@@

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه دیدار این خونه

فقط  خوابه ، تو كه رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره  از درو دیوارش غم

عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،  بیا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمی كردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش

حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای كفتر و  گنجشك  كلاغای

سیاه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابیده  توی  دنیای خاموشی  ،   دیگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشی  ،  شده كارش فراموشی  ،  دیگه  بارون  نمی

باره  اگر چه  ابر سیاه  ،  تو كه  نیستی  توی  این خونه ،   دیگه  آشفته

بازاریست  ،  تموم  گل ها  خشكیدن مثل خار بیابون ها ،  دیگه  از

رنگ  و رو رفته ، كوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت

گفتیم و سفر كردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذركردیم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو

به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری

گفتم كه تو می دونی،سرخاك

تو می میرم ، ولی

تا لحظه مردن

نمی گیرم

دل از

تو.....

.                                                       

تعداد بازدید از این مطلب: 363
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
گلبرگ

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم.
من اون خاکم به زیر پا ولی مغرور مغرورم به تاریکی منم تاریک ولی پر نور پر نورم
اگه گلبرگ بی آبم به شبنم رو نمیارم
اگه تشنه تو خورشیدم به سایه تن نمی کارم
من اون دردم که هر جایی پی مرحم نمی گرده
چه غم دارم اگر دنیا به کام من نمی چرخه
من اون عشقم که با هرکس سر سفره نمی شینه
من اون شوقم که اشکامو به جز محرم نمی بینه 
گه من ساقه ی خشکم به دریا دل نمی بندم 
اگه بارون پربارم به صحرا دل نمی بندم

تعداد بازدید از این مطلب: 366
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
آغوش

آغوش گرمت را میخواهم بیا...

تعداد بازدید از این مطلب: 398
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
بنده ای که نیاز به دستگیری داشت . . .

عمری گشتیم به دنبال دست خدا برای گرفتن

غافل ار آنکه دست خدا ، دست همان بنده اش بود

بنده ای که نیاز به دستگیری داشت . . .

تعداد بازدید از این مطلب: 351
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
گریه کن
تعداد بازدید از این مطلب: 638
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
افزایش حافظه داخلی گوشی های اندرویدی

اگر گوشی اندرویدی شما هم حافظه داخلی بین ۳۰۰ الی ۵۰۰ مگابایت داشته باشد حتما به این مشکل بر خورده اید که تا ۲۰ الی ۳۰ بازی و نرم*افزار نصب می*کنید خطای پرشدن حافظه داخلی مانع نصب موارد جدید می شود. بله یکی از مشکلات گوشی*های اندرویدی مانند سایر گوشی*های هوشمند کمبود حافظه داخلی است که این محدودیت در نصب برنامه و بازی*های مختلف پس از مدتی معلوم می*شود. ولی برای هر مشکلی یک راهی نیز وجود دارد و برای این مشکل هم آموزش ادامه مطلب را به شما پیشنهاد می*کنیم.

پیشنیاز مهم برای این آموزش:
- روت بودن گوشی
- داشتن حافظه SD با کلاس ۱۰
- داشتن مهارت کافی در کارکردن با سیستم*عامل اندروید.

در صورت نصب نرم*افزار یا بازی فایل*های Data آن در حافظه داخلی هم دخیره می*گردد، حتی اگر آن برنامه بصورت Move to SD باشد و در اصل در حافظه SD باشد باز هم از حافظه داخلی استفاده می*کند. در این روش در اصل ما حافظه داخلی را برای آن برنامه به حافظه SD بصورت Link مسیری ایجاد می*کنیم تا همه موارد از Date تا LIB را نیز در SD ذخیره نماید. در صورتی که مایل به انجام این کار می*باشید به ادامه همین مطلب مراجعه نمایید.


هشدار مهم :* تمامی کارهای شما اگر به همراه آموزش باشد مشکلی پیش نمی*آید ولی درصورتی که جایی را اشتباه انجام دهید ممکن هست اطلاعات کامپیوتر شما از بین برود یا حتی مموری کارت شما بسوزد!* پس مراحل را دقیق بخوانید و با حوصله انجام دهید. این روش بارها بر روی گوشی*های مختلف تست شده و هیچ مشکلی ندارد.

۱- از تمامی اطلاعات داخل حافظه خود نسخه پشتیبان تهیه نمایید.

۲- از اطلاعات گوشی خود هم یک بک آپ داشته باشید تا در موقعی که مشکلی پیش*آمد و مجبور به تعویض رام شدید اطلاعات از بین نرود.

۳- نرم افزار MiniTools را دانلود و نصب نمایید.

۴- حافظه مموری کارت را با RAM Reader یا ابزارهای مشابه به کامپیوتر وصل کنید. (به هیچ وجه با گوشی متصل نباشید!* مموری کارت را از گوشی خارج نمایید.)

۵- نرم*افزار MiniTools را اجرا کرده و گزینه سمت چپ یعنی Partition Wizard را انتخاب نمایید.

۶- در پنجره بازشده Disk 2 یعنی نوار دوم که حافظه مموری می*باشد راست کلیک نمایید و Split را بر گزینید. و مقدار New Partition Size را براساس حافظه خود مثلا برای ۱۶ گیگ ۲ گیگ و برای ۳۲ گیگ ۴ گیگ می*توانید انتخاب کنید. باز این مقدار دست شما می*باشد و به حافظه Data برنامه های نصبی اضافه خواهد شد. در آخر OK بزنید. خواهید دید در انتهای نوار دوم به آن مقدار بخشی ایجاد شده است.

۷- مقدار جدید را Delete نمایید و دوباره راست کلیک کرده و بر روی بخش کوچک Create را برگزینید و مانند تصویر زیر تکمیل نمیایید :

 آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس

 


دقت نمایید که Primary و از نوع FAT32 باشد. مقدار آن و Label می*تواند دلخواه خودتان باشد. در انتها OK را بزنید.

۸- چک کنید مراحل فوق را به درستی انجام داده اید و کاری با DISK 1 که حافظه کامپیوتر می*باشد کاری نداشته اید! در صورت صحیح بودن از بالا بر روی Apply کلیک کنید و به گزینه*هایی که از شما می*پرسد جواب موافق دهید و مدتی را صبر کنید تا کار انجام شود. پس از اتمام کار بر روی نوار DISK 2 دو عدد پارتیشن Primary و FAT32 وجود خواهد داشت. در این صورت حافظه را از کامپیوتر جدا کرده و به گوشی متصل نمایید.

۹- نرم*افزار Link2SD را از اینجا دانلود و نصب نمایید:* Download Link2SD Final Version

10- نرم*افزار فوق را اجرا کرده و در اولین ورود صفحه ای باز می*شود که نوع پارتیشن دوم را از شما می*پرسد. گزینه FAT32 یعنی آخری را انتخاب کنید و تایید نمایید. از شما مجوز ROOT درخواست می*شود که Allow بزنید. حال پیغامی باید ظاهر شود. اگر پیغام داده شد که Scrip created و خواستار Restart شد بدانید که همه چیز درست بوده و گزینه Restart را انتخاب نمایید. ولی در صورتی که گزینه ای غیر از این بود و دلیل آن را Busy بودن Device اعلام کرد یک بار دستی گوشی را Reboot کنید. در صورتی که پیغامی غیر از اینها بود بحای مرحله ۷ که FAT32 انتخاب کردیم به ترتیب نوع ext2 و درصورت موفق آمیز نشد آن به ترتیب تا ext4 پیش بروید. این گزینه بر اساس انواع گوشی متغیر است ولی بر اساس تجربه این را فهمیده ایم که FAT32 برای اکثر گوشی*ها مناسب است.

۱۱- پس از طی مرحله فوق و ریبوت شدن دستگاه باز نرم*افزار Link2SD را بازکنید و بر روی یک نرم*افزار یا بازی سایر نرم*افزارهای سیستمی کلیک نمایید. در صفحه باز شده در زیر گزینه Create Link فعال شده است که با زدن آن و انتخاب تمامی گزینه های ممکن عمل Link کردن را انجام دهید. حال این برنامه یا بازی کاملا با عنوانی که در حافظه داخلی می*باشد ولی در پارتیشن جدیدی که ساختیم قرار گرفته است. این اعمال روی حافظه را با زدن منو و Storage Info می*توانید مشاهده کنید.

توجه: در صورتی که نرم*افزارهایی که به SD لینک شده*اند کار نکرند یک*بار گوشی را Reboot کنید مشکل آنها حل* می*شود. در صورت داشتن هرگونه مشکل و سوال در بخش دیدگاه*ها بیان کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 482
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
قاطی پاتی

بعضی وقتا شنیدن یه
" بگو ببینم چه مرگته "
از یه رفیق خیلی بیشتر از حرفای کلیشه ای
"عزیزم چی شده"
بیشتر میچسبه....!

.

.

فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ ما ایرانیا رو می آفرید دکمه Caps Lock رو فشار داده بود...

.

.

دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مسئله خاصی نیست
مسئله خاص از اونجا شروع میشه که : سوسکه ناپدید میشه... !!

 

.

.

 فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه "عِـه رفت رو پیغامگیرشون" و سریعاً تلفن رو قطع کنه :خخخخخ

.

.

 

من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم ....

 

 

نام مرا گذاشتند "با جنبه" ! بی آنکه بدانند؛

 

خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود ♥

.

.

 

.

 

ما از اون پیرمرد، پیرزنای بی آزاری میشیم که حوصله ی کسی رو سر نمیبریم !

 

یه لپ تاپ بهمون بد

 

ن همه چی حله ! )

.

 

.

کلاهک هسته اى ، نابودی ۲۰۱۲، زلزله ،سیل و...

هیچکدام به اندازه ۳ عدد میس کال مامانت ، ترسناک نیست !

.

.

جیگرتو که همشو خوندی زبان درازی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 387
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
آهااا .. بیاااا.. اوووف

خخخخخخخ

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 366
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
من این زن غمگینو میشناسم!

اون گوشه داره اشک می ریزه

می دونه که رو گریه حسّاسم

بوی تنش تو خونه پیچیده

من، این زن ِ غمگینو میشناسم

 

می شینه پیشم مثل هر روز و

با قرص و بوسه فال می گیره!

می گم: نمی فهمی دوسِت دارم؟!

می گه: برای عاشقی دیره

 

میگه که دنیا جای خوبی نیست

هر کی که می فهمه غمی داره

می گم برای عشق، این خونه

دیوارهای محکمی داره

 

ترساشو می چینه توی ساکش

من مشت می کوبم به آینده

می گه: می دونی خیلی دیوونه م!

می بوسمش تو گریه و خنده

 

می بینمش که سمت در می ره

با چشم های قرمز ِ خونی

می گه تو حرفامو نمی فهمی

می گه تو دردامو نمی دونی

 

هر صبح که پا می شم از کابوس

خوابیده تو آغوش و احساسم

می ره که توی گریه برگرده

من این زن غمگینو میشناسم!

 

 


http://www.sprc.ir/wp-content/uploads/2013/12/pgmdhuq6sgk9jku0kvzs.jpg

تعداد بازدید از این مطلب: 373
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
شاد بمان

پاکی برف

مرا به یاد تو انداخت

دل تو سبز

لبت سرخ

و روزهایت شیرین

تو دگر غصه نخور

دعایش با من

تو فقط شاد بمان

 

تعداد بازدید از این مطلب: 395
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
نظرات
عشق یعنی...

 

 

عشق                                     بیداد    من

باختن                  یعنی                    لحظه                 عشق

جان                          سرزمین             یعنی                        یعنی

زندگی                                 پاک من عشق                               لیلی و

قمار                                                                                    مجنون

در                                                                                       شدن

ساختن                                                                               عشق

دل                                                                                   یعنی

كلبه                                                                        وامق و

یعنی                                                                   عذرا

عشق                                                           شدن

  من                                                عشق

 فردای                                یعنی

  كودك                        مسجد

  یعنی             الاقصی

عشق  من

 

عشق                                      آمیختن                                         افروختن

یعنی                                 به هم          عشق                               سوختن

چشمهای                      یكجا                    یعنی                       كردن

پر ز                 و غم                            دردهای             گریه

خون/ درد                                                   بیشمار

 

  عشق                                 من

    یعنی                           الاسرار

    كلبه                  مخزن

 اسرار     یعنی 

تعداد بازدید از این مطلب: 513
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
عشق

 

گاهي آرزو مي کنم...

کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت را بخورم!!!

کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي ديدن يک لحظه

فقط يک لحظه از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته باشم!

کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد تا امروز

چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک بريزند!

کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود نگويم

" آخه چرا ما !!!!"

تعداد بازدید از این مطلب: 496
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
**love**



باور کن!


کار من نیست ،


کار دِل است


دِلم


جایی میان نَفَس هایَت


گیر کرده است

تعداد بازدید از این مطلب: 475
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
**دوستت دارم**

سختـــه اسمش رو از گوشیت پاک کنی

سختــهsms هاشو پاک کنی..

اما خیلی سختــــــ تره

هر وقتsms میاد اولیـــن نفر اون بیاد تو ذهنت!!!

تعداد بازدید از این مطلب: 437
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
*عشق اول واخر من*

آغوش‌ تو را با هیچ جهانی عوض نمی کنم

باشد که تن من بوی بهشت گیرد . . .



تعداد بازدید از این مطلب: 347
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
عاشقانه

 

http://s3.picofile.com/file/7676306662/n886_dd4d3ae7cb82e6f1e364.gif
تعداد بازدید از این مطلب: 590
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
خنده ای دلبرانه

http://s4.picofile.com/file/7908938923/1005607_591018054271237_646633583_n.jpg

تعداد بازدید از این مطلب: 474
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
بهم توجه کن

 

تعداد بازدید از این مطلب: 489
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
اگر واقعا عاشقش باشی

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان  می شمارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

 

گر واقعا عاشقش باشی ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست .

 

به راستی دوست داشتن چه زیباست ،این طور نیست ؟

تعداد بازدید از این مطلب: 342
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

نویسنده : عباس
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات
عشق یعنی مادر

      

باید برم تا آسمون اسمتو قاب کنم بزارم کنار خورشید تا محو بشه، کدر بشه، زمین خورده نور عشقت بشه...
باید برم تو تقویم، تموم روزهارو بزارم روز مادر، کلمه عشق و رفاقتو از تو تموم فرهنگ لغتا حذف کنم و به جاش بنویسم مادر.
باید برم تو ردیف آرامش بخش ترین و زیباترین صدای جهان بنویسم صدای لالایی مادر که همه بدونن هیچ سمفونی و صدای خواننده ای آرامش بخش تر و زیباتر از این صدا نیست...!
باید لیست تموم عجایب دنیارو خط بزنم و به جاش بنویسم آغوش مادر، نگاه مادر، دست های مادر، نوازش مادر...
باید همه جا این مهربونی و ایثارو فریاد زد تا همه بدونن که مادرا تنها کسائین که دل و امید خیلی هارو گرم و روشن نگه داشتن اما تو دل خودشون یه دنیا درد و غم یواشکی پنهون شده...!

باید برم روبروش زانو بزنم و بگم دلخور نباش از رفتارای بچگونه ام، از بهونه گیریام و قـُر زدنام که هیچی تو این دنیا مثل ناز کشیدنات، مهربونیات و نگاه با محبتت واسم تکرار نمیشه ...!
و همیشه باید شکر گزار خدای عزیز و مهربانی باشم که مادر را آفرید تا واژه عشــق را برای تموم دنیا معنا کنه!

*
*
آرزو دارم خداوند مهربان تمام مادران عزیز را در پناه خودش حفظ بفرماید و برای آن دسته از عزیزانی که از نعمت وجودی مادر محروم و یا مادر عزیزشان دنیا را به مقصد بهشت ترک گفته آرزوی سعادت و آرامش دارم.

تعداد بازدید از این مطلب: 349
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
آرامش یعنی ...



آرامش یعنی، ایستادن در
جاده ی منتهی به دشت های سر سبز بهاری و نگریستن به غروب دل انگیز خورشید به ضمیمه یک فنجان چای و یک موسیقی دلنشین و نوازش دلبرانه نسیم که آرام بر گونه هایت بوسه می زند.

تعداد بازدید از این مطلب: 319
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
دعایی که مستجاب شد!



" این داستان در پی بازدید یکی از خیّرین عزیز موسسه مهرانه از یک خانواده فرو دست و مظلوم بود که به قلم آورده شده و  واقعیست... "


کشاورز درمانده، روز و شب دست به دعا بر می داشت و از خداوند برای محصول اندکی که تمام سرمایه زندگی اش بود تقاضای باران می کرد!
عاجزانه دست به سوی آسمان دراز کرده و از او می خواست تا امسال محصولش بدون آب نماند و خانواده اش از حاصل زحماتش بی بهره نگردند... دخترک معصومش با چشمی گریان و با زبان کودکی دعای پدر را آمین می گفت...
خداوند باران را فرستاد، فراوان هم فرستاد...
امّا پایین تر از خانه حقیرانه کشاورز، خانواده ای دردمند و به دور از چشم اغیار زندگی می کرد!
دعای اجابت شده کشاورز جز بلا، محنت و خرابی برای آن خانواده رنجور حاصلی در بر نداشت!
خانه ای بی سقف...!
امّا نه!
سقف خانه شان پوشش نایلونی داشت که همسایه ها به آن ها هدیه کرده بودند...
وسایل اندکی که همه شان ارزشی برابر با یک کالای ناچیز را هم نداشت...
و اوج مصیبت این بود که پدر این خانه مبتلا به بیماری سرطان، مادر در اثر کار کردن طاقت فرسا زمین گیر و دارای دو فرزند معلول ذهنی و جسمی بودند.
گویا خداوند تمام خشم خود را بر این خانواده فراهم آورده بود و گردش ناسازگار روزگار این چهار تن را به جای مجازات ستمکاران کیفر می کرد!
آه! همان بارانی که با دعای کشاورز به زمین فرو می بارید هر قطره اش دردی بود که بر ویرانی این خانه می افزود...
ولی...
ولی آهی از این چند تن برنخواست که به خدا شکایتی کنند!
چرا که یارای آه کشیدن و شکوه نمودن برایشان باقی نمانده بود!
لحظه ای تصور نما آن حالت را...
شاهد این صحنه پر از درد چه می تواند بکند!؟ از خدا چه بخواهد!؟ چه بگوید!؟
آیا قطرات اشک می تواند التهاب درونی را خاموش کند!؟ آیا ناله و بغض گرفته این خانواده بی پناه، عرش خدا را می تواند بلرزاند و فرشتگان را به فغان وا دارد!؟
خدایا! ای آفریننده خوبی ها! خوب می دانم در بین این مصیبت ها، چشم به دست انسان هایی دوختی تا با قلب های پُر مِهرشان، کارِ تو را هموار و فرق بین پلیدی ها و خوبی ها را آشکار کنند تا باری دیگر به اشرف مخلوقاتت آفرین گویی...

خطاب:
ای کسانی که در طمع دنیا پرستی و خود پرستی، دیدگان خود را بر این دردها و رنج ها بسته و حق مظلومان را ضایع کرده اید آگاه باشید ناله های دردمند این انسان ها، خوشی های زمانه را به کامتان تلخ و لحظه های بدون آرامش و کابوس های همیشگی را در پیش خواهید داشت.

تعداد بازدید از این مطلب: 681
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
نوازنده



در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیر نشین در شهر واشنگتن دی سی، صبح زود مردم آن منطقه که اکثرا کارگران معدن و یا صاحب مشاغل سیاه بودند از خانه هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را آغاز کنند.
زنان و مردانی که تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف آنها زندگی نمی کردند! بلکه به اجبار زنده بودند، ریاضت می کشیدند تا نمیرند...
آن روز طبق معمول مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر روزمزد بودند، نمی دانستند آیا امشب هم با چند دلار به خانه باز می گردند و یا باید با دستان خالی به خانه های محقرانه شان بروند و شرمنده فرزندانشان شوند...
با این افکار خود را برای روزی مشقت بار آماده می کردند که ناگهان! صدای ویولن زیبایی از گوشه یک خرابه به گوش رسید...
آوای ویولن آنقدر زیبا و مسحور کننده بود که پای آن مردم فقیر را از رفتن باز نگه داشت...
اکثرا آنها با اینکه می دانستند اگر دیر برسند جریمه می شوند ولی بدون توجه به این مشکل در آن خرابه که اندازه یک سالن اجرای کوچک بود جمع شدند.
 حدود دو ساعت و نیم با گوش دادن به آن آهنگهای زیبا و استثنایی اشک ریختند، خندیدند و به خاطراتشان فکر کردند...
سرانجام نیز ویولونیست خیابانی که مردی سی و پنج ساله بود کارش که تمام شد ویولن خود را برداشت و آماده رفتن شد اما در میان تشویق بی امان مردم و همان حال و احوال همه را به صف کرد و به همگی که حدود سیصد نفر بودند مقدار پولی داد و سپس در حالیکه برای آنان بوسه می فرستاد سوار تاکسی شد و آنجا را ترک کرد تا مردمان فقیر از فردا این ماجرا را همچون افسانه ها به دوستانشان بگویند...
اما در آن روز هیچکس نفهمید ویولونیست سی پنج ساله کسی نیست جز جاشوا بل، یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که سه روز قبل بلیت کنسرتش هر کدام صد دلار به فروش رفته بود...
فردای آن روز جاشوا به یکی از دوستانش که از این موضوع با خبر شده بود گفت: من فرزند فقرم، آن روز وقتی در اجرای کنسرت فقط مردم ثروتمند را دیدم از خودم خجالت کشیدم که تهی دستان را از یاد برده ام به همین خاطر به آن محله فقیر نشین رفتم و همان کنسرت دو ساعت و نیم را تکرار کردم، بعد از آن هم وقتی متوجه شدم که اکثر آنها به خاطر من باید جریمه شوند تمام پولی که از کنسرت نصیبم شده بود را در میان آنها تقسیم کردم و چقدر هم لذت بردم ...

*
*
چه خوب و دوست داشتنی اند انسان هایی که وقتی به منزلت و مقامی دست پیدا می کنند، مردم و گذشته شان را فراموش نمی کنند...

تعداد بازدید از این مطلب: 476
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
برادرای شیطون



یکی بود یکی نبود، دو تا برادر شیطون بودن که به خاطر شیطنت و شلوغیشون یه محل از دستشون شاکی بود...
دیگه هر جا که خرابکاری می شده همه می دونستن زیر سر این دوتاست...
خلاصه ی کار، پدر و مادر این دو نفر صبرشون تموم میشه و کشیش محل رو میارن و میگن: " خواهش می کنیم این بچه های ما رو نصیحت کنید؛ پدر همه رو در آوردن! "

کشیشه میگه: " باشه، ولی یکی یکی بیاریدشون که راحت تر باهاشون صحبت کنم و مشکلی پیش نیاد. "
خلاصه، اول داداش کوچیکه رو میارن.
کشیشه ازش می پرسه: پسرم! آیا میدونی خدا کجاست؟
پسره جوابشو نمیده و همین جور در و دیوار رو نگاه می کنه...
باز ازش می پرسه: "پسر جان! میدونی خدا کجاست؟ "
ولی دوباره پسره به روش نمیاره...
در نهایت دو سه بار کشیشه همین سوالو می پرسه و پسره هم به روش نمیاره...!
آخرش کشیشه شاکی میشه و داد می زنه: بهت گفتم خدا کجاست؟!
پسره می زنه زیر گریه و به سمت اتاقش فرار می کنه و در رو هم پشتش می بنده!
داداش بزرگه ازش می پرسه: چی شده؟؟؟!!!

پسره میگه: بدبخت شدیم!!
خدا گم شده، همه فکر می کنن ما برش داشتیم...

تعداد بازدید از این مطلب: 363
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
میدانم روزی میآید

http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/mataleb1/rozimiayad.matalebeziba.ir.jpg

خدایا! میدانم روزی از راه خواهد رسید و به این دلتنگی ها پایان می دهد.
روزی که زندگی در آن دلچسب می شود و گله ای باقی نمی ماند.
روزی که انسان ها به خاطر دنیایی که ارزشی ندارد تحقیر نمی شوند.
روزی که آدم ها بابت شادی و لبخند محاکمه نمی شوند و بغض نمی کنند.
روزی که دل ها شکسته نمی شود و حرمت ها به زیر پا نمی افتد.
روزی که رنگ پوست و قامت انسان ها شأن و منزلت انسان ها را شکل نمی دهد.
روزی که همه جا پر می شود از دست هایی که به یاری افتاده ای می شتابند
و شانه هایی که اشک ها بی منت بر آنان جاری می شوند و آرام می گیرند.
روزی که که اعتقادات پوچ، زندگی را بر کام انسان های مظلوم تلخ نمی کند.
روزی که خدای همه یکی می شود و در پس چهره هایی که ادعای خدایی می کنند پنهان نمی شود.
روزی که آدم ها خدای بخشنده را به خاطر ترس ستایش و مهربان مهربانان و آفرینده عشق را طور دیگری ترسیم نمی کنند و زندگی را در تلخی و واهمه ی آخر کار نمی گدرانند.
روزی که همش می شود عشق، آرامش، محبت، دوستی و فقط خوبی خوبی و خوبی ...

*
*
آخرش میآد جمعه ای که غروبش دلنشینه ...

تعداد بازدید از این مطلب: 372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
کودک و مادر

      

کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...

تعداد بازدید از این مطلب: 491
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393
نظرات
حال و روز این روز های قلب تنهام ...

چه سخت میگذرد این روزها ...

این روزها که قرار است از تو که همه رویا و عشقم بودی ...

توی خیالم یه ادم معمولی بسازم ...

چه قدر سخته که از این به بعد وقتی اسمت میاد ...

باید خودم رو به بی تفاوتی بزنم ... تا همه فکر کنن فراموشت کردم ...!!!

ولی فقط خدا می دونه هنوزم با شنیدن اسمت دلم میلرزه ...

مگه میشه به این راحتی چند سال زندگی و کلی خاطره که داشتیم و نداشتیم رو فراموش کنم ؟!

خدایا چی میشد ارزو های هیچ کسی تبدیل به ای کاش ها تو زندگیش نمیشد ؟!

بعد تو قراره سهمم از زندگی هزار و یک ای کاش بشه ...!!!

ولی اگه قیمت شادی تو حسرت قلب منه ...

با اشتیاق هر چه تمام اشک می ریزم با دیدن خوش بودنت با دیگری !!!

فقط قول بده همیشه بخندی و شاد باشی ...

دیدن غمت داغون تر میکنه این دل تنهام رو ... !!! باور کن ... !!!

خدا جونم به حرمت این قلب تنهام ... مواظب عشقم باشیا ... فقط به خودت میسپارمش ... !!!

مراقب قلب مهربونش باش که یه وقت نشکنه !!!

 

نایت.jpg

تعداد بازدید از این مطلب: 363
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
نظرات
باحال2

 

 

 

جداموندن از کسی که دوستش داری فرقی بامردن نداره


 پس عمری که بی تو میگذرد مرگی است به نام زندگی . . .

 

عا

 

 

دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــ دم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــد
تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــدم

از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــم

از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــ ــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــشه

دسـت و دلت نلـــــــــــــــــــــــ ـرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
……………
………
….

Photo

تنهایی..
 
 
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!

 

 

این نیست که با کسی دوست نباشی!

 

این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!

 

این نیست که کسی باهات حرف نزنه!

 

این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!

 

این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!

 
 
تنهایی، یه حس درونیه!
 
تنهایی یعنی “هیچکس نمیفهمه حالت بده …

 

 

 

 

 

 

 

 

به سلامتی درخت!نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش.
 

به سلامتی دیوار!نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.
 


به سلامتی دریا!نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.
 


به سلامتی سایه!که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

به سلامتی پرچم ایران!که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

به سلامتی نهنگ!که گنده‌لات دریاست.

به سلامتی زنجیر!نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

به سلامتی خیار!نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

به سلامتی شلغم!نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

به سلامتی کرم خاکی!نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

به سلامتی پل عابر پیاده!که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

به سلامتی برف!که هم روش سفیده هم توش.

به سلامتی رودخونه!که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

به سلامتی گاو!که نمی‌گه من، می‌گه ما.

به سلامتی دریا!که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

به سلامتی اون که همیشه راستشو می‌گه.

به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.

به سلامتی بیل!که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

به سلامتی دریا!که قربونیاشو پس می‌آره.

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.

به سلامتی عقرب!که به خواری تن نمی‌ده.
(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

به سلامتی سرنوشت!که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

به سلامتی سیم خاردار!که پشت و رو نداره

 

 

 

 

 

خیلی سخته نگه داشتن بغض پشت تلفن...!

مخصوصاوقتی میخای نفهمه...هی قورتش میدی...هیییییییی

امــــــــــاآخرم چیکه چیکه اشکات گونه هاتوخیس میکنه!

اون موقعس یهوتلفنوقطع میکنی...بعدش میگی:خودش قطع شد...

%28motahareklove52%29.gif

 

 

 



روزی میرسه که دلت برای هیچکس به اندازه من تنگ نمی شه

برای نگاه کردنم


خندیدنم

اذیت کردنم

مهربونیم

صداقتم

بـــرای تمام لحظاتی که کنارم داشتی

روزی میرسه که در حسرت تکــــرار دوباره ی من خواهی بود

 

 

 

 

 خـــدایا...


 گــاهی وقتا به یه چیزایی که آرزو شــو داری

میرسی...


 بعـد


 تازه میفهمی...


 که چقدر آرزوش


 از داشتنش قشنگتر بـوده !!!

 

 

با تـــــــــو نیستــم…

        بـــــ   خودتـــــــــ نگیر، اصلا تـــــــو یکـــــی نخوانــــــــ…

       دارم با خودمــــ  زمزمــــــــــه میکنمــــ  ،با خودمـــــ  حرفـــــ میزنمــــ….

       دلگیـــــــــــرم از آدم هایـــــــــــی که مــــــــی آیند و

       می رونـــد و پشتــــ  سرشانــــ  را هم نگاهـــــ  نمــــــــی کنند ،

       نمیبینند پشتــــــــ   سرشانـــــ    به جای کاســـــــه ی آبــــــــ ،

اشکــــــــــ ریختــــــــــه می شود…

 

 

 

تـــو ،

عـادلانـه حـکم کـن !

مـن ،

بـی بهـانـه برای تو مـی میرم !!!

 

 

باز یه شب دیگه
باز یه آغوش خالیه دیگه
باز یه بغض دیگه
باز چشم‌های پر از اشک
باز خیال خاطرات گذشته
باز مثل هر شب تنهای تنها
باز من بی تو

 

 

 

 

بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

 

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

 

با این همه بنــد

 

چه قـــــ ــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم

 

 

 

 

 

 

 

 

شب رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره

واسه هر کسی که میگم قصه شو آتیش میگیره

دل من یه دریا خون بود چشم تو یه دنیا تردید

آخرین لحظه نگاهت غصه داشت باز ولی خندید

شب رفتنت عزیزم که رفتی گفتی دیگه چاره ای نیست

دیدم اون بالا ها انگار عکس هیچ ستاره ای نیست

شب رفتنت رو دیدم تا که غم نیاد سراغت

هیچ زمون روشن نمیشه واسه کسی چراغت

 

 

 

 

چه رسم جالبی است :

 
محبت را میگذارند پای احتیاج
 
 
صداقت را میگذارند پای سادگی
 
 
سکوتت را میگذارند پای نفهمی
 
 
نگرانیت را میگذارند پای تنهایی
 
 
وفاداریت را پای بی کسی
 
 
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت مشود که تنهایی،
 
 
 
بی کسی و محتاج ….
 
.

 

 

 

ﺩﺭ ﻣﺮﺩ ﻫﺎ حسی ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ ” ﻏﻴﺮﺕ “

ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ “ﺣﺴﺎﺩﺕ “

ﺍﻣﺎ…

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻢ ” ﻋـــﺸــــــــــــــــــﻖ “

ﺗﺎ ﻋﺎشـــق نباشی

نه غیرتی میشی نه حـســود..

 

عید ها پشت سر هم می آیندو میروند

 

ومن در حسرت روزهای سپری شده

 

حسرت جدایی ها دوری ها سختی ها

 

حسرت سالی که بی تو بهار شد

 

حسرت یک سال از عمر دیگری که

 

بی تو سپری شد

 

 

 

هوای عید به سرم میزند غم جگرم را آتش میزند

 

آه ،این چه دردیست که قلبم را مجذوب خود کرده

 

قلبی که زمانی رویایش شادمانی عید بود

 

خنده ها و تصورات بچه گانه به دلم آروز شد

 

کاش درک ما از دنیا به همان دوران بچگی

 

ختم میشد

 

 

 

dokhtaroone

و من هنوز عاشقم

آنقدر که می توانم هر شب

بدون آنکه خوابم بگیرد

از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم

و دست آخر همه را فراموش کنم !

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 462
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : پنج شنبه 19 تير 1393
نظرات
جذاب

تو رو یادم رفته اصلا
اونقدر فراموشت کردم که اگه بفهمی ، خودتم باور نمی کنی !!
اونقدر که اسمت رو زبونم نمی چرخه اصلا .. !

خبری از دلتنگی و حرفهای قدیمی نیست ..

اون موقع ها که میخواستی خودتو لوس کنی ، میگفتی :
" اگه من نباشم ، کی تو رو آروم می کنه با حرفاش ؟ "
از فکر نبودنت اشک می ریختم اما صدام در نمی اومد ...
تا نفهمی ..

بد عادتم کردی ..
هر وقت هر چی میشد ، برات تعریف می کردم و تو با دو سه تا جمله ، منو از بدبختیهام ، از غصه هام ، از دردهام دور می کردی ..


رگ خواب کودک دلم ، دستت بود ..
درست مثل پدری که می دونه چطوری بچه شو راضی نگه داره ..

هیچ وقت نمیشد ..
اصلا امکان نداشـــت ..
محال بود اشکهای من تموم شن ، محال بود ..
اما تو می تونستی ، اونا رو خشک کنی ..
تو می تونستی ، امیدوارم کنی ..
می تونستی تو اوج درد خنده رو بهم برگردونی ..

اگه آدم چیزی رو هیچ وقت نداشته باشه ، شاید فقط گاهی دلش بخواد !
اما درد از اینجا شروع میشه که آدم چیزی رو داشته باشه و بعد از دستش بده و بعد دلش بخواد ..

امروز ،
عزیز ِ دیروز ،
خاطره ی تلخ فردا ،
ببین .....
اشکهام تموم نمیشن .. !
کاری کن !
تو می تونی !
تو می تونی این دریاچه ی نمک رو خشک کنی ..


اما تو نیستی ،
نمی بینی ..
 ɳÁŞŞЇɱ-Ali

تعداد بازدید از این مطلب: 475
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : عباس
تاریخ : چهار شنبه 18 تير 1393
نظرات
درباره ما
❤❤❤❤❤❤ABBAS ❤❤❤❤❤❤ به وبلاگ من خوش آمدید $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$_________________________$$ $$_______$$$$$$$$$$________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_______$$$$$$$$$$________$$ $$_________________________$$ $$_________________________$$ $$____$$$$$_______$$$$$____$$ $$__$$$$$$$$$___$$$$$$$$$__$$ $$_$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$_$$ $$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$$ $$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$ $$____$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$________$$ $$_________$$$$$$$_________$$ $$__________$$$$$__________$$ $$___________$$$___________$$ $$____________$____________$$ $$_________________________$$ $$_________________________$$ $$_$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$_$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$$_______$$$$$$___$$ $$____$$$$$$_____$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$________$$ $$___ _____$$$$$$$________$$ $$_________________________$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ این وب را برای تمامی لحظات خوب و بدم ساختم تا اروم بگیرم و خیلی چیزا فراموشم شه
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید